کتابدار

ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی

کتابدار

ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی

ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی راهکارها و روش ها

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
۲۸
خرداد

مریلین مونرو (سرگذشت من)

 

 

یکی از بهترین کتاب هایی که به شخصه خوندم و بسیار لذت بردم این کتاب سرگذشت من بود،کتابی واقعا هیجان انگیز و لذت بخش که شما رو زوایای زندگی جنجالی مرلین مونرو آشنا می کنه.yes

تو این کتاب شما سختی ها و مشکلات زندگی مرلین مونرو رو کاملا میتونید احساس کنید و از روایت داستان بسیار زیبای زندگی ایشون لذت ببرید.

راجع به اینکه چرا باید زندگی نامه بخونیم مطلب نوشتم که پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنیدsmiley

حتما مطالعه کنید چرا باید زندگی‌نامه بخوانیم ؟

 

بخش هایی از کتاب سرگذشت من مریلین مونرو:

فکر می کردم کسانی که با آن ها زندگی می کنم، پدر و مادرم هستند. بابا و مامان صدای شان می کردم. یک روز خانم صاحبخانه رو کرد به من و گفت: «آن قدر مامان مامان نکن. دیگه این قدر بزرگ شدی، که راستش را بهت بگم. ما هیچ نسبتی با همدیگه نداریم. فقط سپردنت این جا که ازت نگهداری کنیم. مادرِ خودت فردا میاد این جا، ببیندت. خواستی می تونی اونُ مامان صدا کنی.»

 

 

  • مهدی بخشنده
۳۰
مهر

معرفی کتاب: نیایش چرنوبیل

 

 

نیایش چرنوبیل یکی از مشهورترین آثار سوتلانا الکسیویچ (1948) است. برنده ی جایزه ی نوبل 2015 در این کتاب که به سال 1997 منتشر شد، قصه ی آدم هایی را روایت میکند که انفجار هولناک نیروگاه اتمی چرنوبیل در بلاروس همه ی زندگی شان را تحت شعاع قرار داد. او با صدها نفر مصاحبه میکند، از آتش نشان و دانشمند هسته ای تا زنان خانه دار و معلمان تاریخ. سبک الکسیویچ که در تلفیق این روایت ها ساخته میشود، ناگهان مخاطب را با کوهی از تصاویر و قصه ها روبه رو میکند که در بسیاری تکه ها نیز با هم در تناقض اند. بسیاری از مورخان انفجار رآکتور هسته ای چرنوبیل را از جمله دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می دانند و نویسنده نشان میدهد که این انفجار مخوف، چگونه روح انسانی را سوزاند و نا امید کرد.
این کتاب شگفت آور یکی از درخشان ترین نمونه های مستند نگاری است در دهه های گذشته، چنان مهم است که از مهم ترین عوامل نوبل بردن نویسنده اش شد. کتابی که گره خورده با غم، مرگ، شادی و البته تماشای تاریخی که انگار پوسته پوسته شده و در حال فرو ریختن است. یک شاهکار تاثیرگذار...

 

قسمتی از متن کتاب

نمی‌دانم از چه بگویم: از مرگ، یا از عشق؟ اصلا آیا این دو یکسانند؟ از کدام‌ یک بگویم؟

تازه ازدواج کرده بودیم. هنوز حتی تا مغازه هم دست در دست هم می‌رفتیم. به او می‌گفتم دوستت دارم؛ اما آن زمان نمی‌دانستم چقدر دوستش دارم، نمی‌دانستم ... ما در خوابگاه ایستگاه آتش‌نشانی که او در آن مشغول به کار بود، زندگی می‌کردیم. در طبقه دوم. سه زوج جوان دیگر هم آنجا بودند. همه‌مان از یک آشپزخانه استفاده می‌کردیم. کامیون‌های قرمز آتش‌نشانی همیشه در طبقه اول بودند. شغلش این بود و این‌طوری، من همیشه از همه‌ چیز باخبر بودم؛ اینکه کجاست و در چه حالی‌ست.

شبی صدایی شنیدم و از پنجره بیرون را نگاه کردم. مرا دید. «پنجره را ببند و برگرد به رخت‌خواب. در نیروگاه آتش‌سوزی شده. زود برمی‌‎گردم.»

من خود انفجار را ندیدم، فقط شعله‌هایش را دیدم. همه چیز می‌درخشید. تمام آسمان روشن بود. شعله‌ای بلند همه‌جا را فرا گرفته بود و همه جا پر از دود بود. حرارت هوا وحشتناک بود و او هنوز بازنگشته بود...

  • مهدی بخشنده
۲۹
مهر

محمدعلی جمال‌زاده:داستان کباب غاز

 

 

مختصری از زندگی نویسنده

سید محمدعلی موسوی جمال‌زاده اصفهانی ( ۲۳ دی ۱۲۷۰ در اصفهان – ۱۷ آبان ۱۳۷۶ در ژنو) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی بود. او را پدر داستان کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقع‌گرایی در ادبیات فارسی می‌دانند.

او نخستین مجموعهٔ داستان‌های کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود و یکی نبود در سال ۱۳۰۰ در برلین منتشر ساخت.

جمال‌زاده در سال ۱۹۶۵ نامزد جایزه نوبل ادبیات شد.او و زین العابدین رهنما و حسین قدس نخعی و ابوالقاسم اعتصام‌زاده تنها چهار فارسی‌زبانی هستند که آکادمی سوئد نامزد این جایزه اعلام کرده‌است – و هیچ‌یک جایزه را نبرده‌اند. وی در سال ۱۹۶۹ نیز در یک قدمی جایزه بود.

داستان‌های وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه است.

وی در سال ۱۳۷۶ در ۱۰۵ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در ژنو، سوئیس درگذشت.در مطالب درسی ادبیات سال دوم دبیرستان از ایشان سخن گفته شده است.

 

برای خواندن داستان زیبای کباب غاز به ادامه مطلب بروید

  • مهدی بخشنده
۲۸
مهر

غزل شمارهٔ ۸۳:استاد شهریار

 

 

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم


تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم


خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم


منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم


پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم


عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم


هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم


سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم


تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم


تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم


از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم


خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم

  • مهدی بخشنده
۲۷
مهر

کتاب کاغذی یا الکترونیکی کدام بهتر است؟

 

 

مطالعه دیجیتال یا کاغذی؛ کدام سودمندتر است؟

زمانی که لپ‌تاپی در پیش رویتان است و به اینترنت هم وصل هستید، امکان دارد هوس کنید که به سراغ ایمیل هایتان بروید و آن ها را چک کنید یا سری بع شبکه‌های اجتماعی تان بزنید. شکی نیست که این مساله باعث پایین آمدن عملکرد صحیح شما و حتی افرادی که دور و برتان هستند می شود حتی اگر آن ها نگاهشان به صفحه مانیتور لپ‌تاپ‌ شما بیفتد هم حواسشان پرت خواهد شد.

البته موضوع حواس پرتی تنها مربوط به کلاس‌های درس دانشگاه نمی‌شود. حتی برخی مطالعات بیانگر آن است که خواندن متون گوناگون بر روی دستگاه‌های دیجیتال، بازدهی پایین تری به نسبت مطالعه کتاب های کاغذی دارد. مثلا تصور کنید در حال خواندن یک رمان بر روی لپ تبلتتان هستید، امکان دارد در حین خواندن رمان ؛ به سرتان بزند که بخواهید شبکه‌های اجتماعی تان را هم چک کنید . حتی بعضی از  کتاب‌ها داخل متنشان لینک یا فیلمی گنجانده شده که تمام آنها باعث حواس پرتی و عدم تمرکز خواننده می‌گردد.

با این‌ که هدف از گذاشتن لینک‌های متعدد در خیلی از کتاب‌های الکترونیک دانشگاهی، کمک به دانشجو برای درک بهتر موضوعات مطرح شده است، ولی این مساله امکان دارد باعث به هم ریختن تمرکز فرد برای فهمیدن عمق مطلب موجود شود.

 

کتاب کاغذی یا الکترونیکی کدام بهتر است؟

ولی شاید علت عدم دریافت عمق مطلب در روش کتاب خوانی الکترونیکی تنها  به علت وجود عوامل مذکور در عدم تمرکز محدود نشود. چندین سال قبل که نمایشگرهای ال.سی.دی و ال.ای.دی به روی کار نیامده بودند، می‌شد تقصیر این مشکل را به گردن کیفیت نامطلوب نمایشگرها و آسیب آن به چشم انداخت. ولی در حال حاضر نمایشگرهای موجود در لپ‌تاپ‌ها یا تبلت‌ها کیفیت بسیار بالاتری نسبت به کاغذهای چاپی دارند و این امکان را فراهم آورده است که سایز کلمات را نیز به دلخواه تنظیم کرد. با این همه، بعضی ها به خاطر وجود نور پس‌زمینه  در این دستگاه‌ها نمی توانند تمرکز درستی نمایند. ولی در دستگاه‌ های کتابخوان دیجیتال که مجهز به تکنولوژی «جوهر الکترونیک» (e-ink) می باشند، ساختار صفحه نمایش بسیار به کاغذ معمولی شباهت دارد. ولی باز هم با این همه مطالعه کتاب کاغذی باعث درک بهتر می‌شود. ولی دلیل آن چیست؟

کتاب کاغذی یا الکترونیکی کدام بهتر است؟

پژوهشگران نروژی اخیرا در پژوهشی از چند داوطلب تقاضا کردند تا حکایتی را روی یک دستگاه کتابخوان (سیستم مجهز به فناوری جوهر الکترونیکی) و هم چنین در قالب کتاب معمولی کاغذی مطالعه نمایند. نتیجه این آزمایش جالب بود. کسانی که به مطالعه کتاب کاغذی پرداخته بودندنسبت به گروه دوم بشتر می‌توانستند جزئیات مطالب کتاب را به یاد بیاورند. از آنها خواستند تا به ترتیب 14 اتفاق مهم داستان را بازگو کنند. افرادی که داستان را با کتاب کاغذی مطالعه کرده بودند، دو برابر بیشتر نسبت به افرادی که کتاب الکترونیکی را خوانده بودند توانستند آن 14 اتفاق را توصیف کنند.

چرا مطالعه روی کتاب کاغذی بهتر به خاطر سپرده می‌شود؟

پژوهشگران معتقدند احتمالا یکی از علت های این مساله، ماندگاری موقعیت مطالب گوناگون است که به خواندن آن ها می پردازیم. بعد از خواندن یک کتاب و مجله کاغذی، می‌توانیم به خاطر آوریم که به عنوان مثال فلان مطلب را در یک‌سوم ابتدایی کتاب و در آخرین پاراگراف صفحه سمت راست خوانده بودیم. در حالی که وقتی از طریق نمایشگرهای الکترونیکی به مطالعه کتاب می پردازیم، هیچ نوع ادراک جسمی از مکان مطالب در کتاب و تعداد صفحاتی که خوانده‌ایم و همین چنین صفحاتی که باقی مانده نداریم. و همچنین به دلیل آنکه موقعیت متون اغلب ثابت نیست، نمی‌توانیم از این ویژگی به عنوان یک سرنخ جهت خاطر نشان کردن مطالب خوانده شده استفاده نماییم.

 

باز نشر از سایت گیتامهر

  • مهدی بخشنده
۲۵
مهر

چرا باید زندگی‌نامه بخوانیم ؟

 

 

تقریبا به ازای هر فرد موفق یک کتاب زندگی نامه وجود دارد،حتی برای برخی از افراد چندین زندگی نامه نوشته شده که برخی از این کتب توسط خود شخص نوشته میشود برخی هم توسط فرد دیگری گردآوری میشود،اصولا زندگی نامه ها شامل بخش های مهم زندگی افراد موفق هستند و شامل جز به جز زندگی آنها نمیشود.

حال چرا مهم است که زندگی نامه افراد مهم دنیا را بخوانیم؟

 

تکرار تاریخ

ما میتوانیم با یادگیری روش موفقیت افراد مهم به موفقیت آنها برسیم،چه بسا در زمان کمتری هم بتوانیم به موفقیت برسیم چرا که این افراد تقریبا روش های موفقیت زیادی را امتحان کرده اند و بارها شکست خوردند تا به جایی که می خواهند برسند اما با در اختیار گذاشتن روش های تلاش و موفقیت خود به ما می آموزند که چگونه راهی آسانتر برای رسیدن به موفقیت پیدا کنیم.

 

پیدا کردن راه حل مناسب برای مشکلات

همه ما در زندگی شخصی و در کار به مشکلاتی بر میخوریم،مطالعه زندگی نامه افراد مختلف می تواند به ما کمک کند که راه و روش حل مشکلات را بیابیم و از تجربه افراد موفق در حل مشکلات استفاده کنیم.شما می توانید در از اطرافیان و دوست خود در مشکلات هم کمک بگیرید اما چقدر بهتر است وقتی روش های مقابله با مشکلات را در زندگی نامه افراد مهم یاد بگیریم،اینطور نیست؟

 

درس گرفتن از موفقیت و شکست افراد موفق

اگر هر فرد میتوانست هزاران سال زندگی کند شاید در سال های دور میتوانست از تجربیات مختلف زندگی و شکست و پیروزی های مختلف زندگی خود به نحو احسنت استفاده کند،اما آیا همچین چیزی ممکن است؟ آیا در حدود صد سال می شود بارها شکست خورد و موفق شد؟ اکثر این اتفاق نمی افتد،در واقع عمر انسان اجازه نمی دهد تمام چیز ها را تجربه کنیم و یاد بگیریم،پس چقدر خوب است که با خواندن زندگی نامه افراد موفق راه و روش های رسیدن به موفقیت آنها و تجربه ی آنها در زندگی را استفاده کنیم.

 

الگو برداری از زندگی افراد موفق

تقریبا هر فرد در زندگی به یک الگو نیاز دارد،دست کم در برخی از مراحل زندگی حتما به الگو نیاز دارد.هوش سرشار و با نشاط جوانی معمولا به راهنما و الگو نیاز دارد تا به بهترین نحو از موقعیت های زندگی خود استفاده کند،مطالعه زندگی نامه افراد موفق باعث می شود الگوی مناسب خود را پیدا کنیم.

 

درس گرفتن از زندگی افراد موفق

حتما با دیدن یک فرد موفق به این فکر میکنید که چقدر زندگی خوبی دارد و در اوج خوشبختی زندگی می کند،درست است،اما شما نمی دانید این شخص برای رسیدن به موفقیت چه سختی هایی کشید و چقدر سال های طولانی را تلاش کرد تا به این نقطه رسید.پس خواندن زندگی افراد موفق شما باعث می شود شما به نوعی این سختی ها و چالش های زندگی را تجربه کنید و قدرت تصمیم گیری بهتری در زندگی خود داشته باشید.

 

نتیجه گیری

یادمان نرود با مرور زندگی اشخاص موفق هزاران نکته و مطلب،هزاران راه و روش مفید برای زندگی کردن را یاد میگیریم،با چالش ها و مشکلات زندگی های مختلف آشنا می شویم و می توانیم با استفاده از تجربه آنها زندگی راحتتری برای خود بسازیم.

 

  • مهدی بخشنده
۲۳
مهر

سخن بزرگان درباره کتاب

 

 

آدم تنها در بهشت هم باشد، به او خوش نمی گذرد، ولی کسی که به کتاب یا تحقیق علاقه مند است، هنگامی که به مطالعه یا تفکر مشغول است، جهنم، به تنهایی برای او بهترین بهشت هاست.
موریس مترلینگ

کیفیت زندگی شما را دو چیز تعیین می کند: کتابهایی که می‌خوانید و انسانهایی که ملاقات می‌کنید.

 “مک لوهان”

خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.
ویکتور هوگو

برای نابود کردن یک فرهنگ

نیازی نیست کتابها را سوزاند

کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند . . .
ویکتور هوگو

کتاب، بزرگ‌ترین اختراع بشر است.
ویلیام شکسپیر

 

  • مهدی بخشنده
۲۲
مهر

زندگینامه گابریل گارسیا مارکز

 

 

زادروز : ۶ مارس ۱۹۲۷ ، کلمبیا

مرگ : ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ میلادی ، مکزیک

ملیت : کلمبیایی

لقب : گابو

پیشه : نویسنده، روزنامه‌نگار

 

گابریل خوزه گارسیا مارکِز (به اسپانیایی: Gabriel José García Márquez) ،زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا درمنطقهٔ سانتامارا در کلمبیا – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴. رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. گابریل گارسیا بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کرد. گابریل گارسیا ماکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ می‌شناسند که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان است.

 

زندگی گابریل گارسیا ماکز

گابریل گارسیا ماکز در سال ۱۹۲۷ با نام کامل گابریل خوزه گارسیا مارکز متولد شد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زنده‌ام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بوده است. گابریل گارسیا ماکز تحت تاثیر پدربزرگش که شخصیتی آزادی خواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود آگاهی سیاسی پیدا کرد.

گابریل گارسیا ماکز در سال ۱۹۴۱ اولین نوشته‌هایش را در روزنامه‌ای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه ال‌اسپکتادور به همکاری پرداخت. در همین روزنامه بود که گزارش داستانی سرگذشت یک غریق را بصورت پاورقی چاپ شد. گارسیا مارکز که به شدت تحت تاثیر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی، بود، نخستین کتاب خود را در ۲۳ سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد.

گابریل گارسیا ماکز در سال ۱۹۵۴ به عنوان خبرنگار ال‌اسپکتادور به رم و در سال ۱۹۵۵ پس از بسته شدن روزنامه‌اش به پاریس رفت. در سفری کوتاه به کلمبیا در سال ۱۹۵۸ با نامزدش مرسدس بارکاپاردو در سیزده سالگی تقاضای ازدواج کرد و بیش از نیم قرن با یکدیگر زندگی کردند؛ بخش اعظم این سالها را در مکزیک گذراندند. در سال‌های بین ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۱ به چند کشور بلوک شرق و اروپایی سفر کرد و در سال ۱۹۶۱ برای زندگی به مکزیک رفت.

 

مهمترین آثار گابریل گارسیا مارکِز

*طوفان برگ

*وقایع‌نگاری یک‌مرگ از پیش‌ اعلام‌‌شده

* کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد

* از عشق و شیاطین دیگر

* ساعت شوم

* صد سال تنهایی

* پاییز پدر سالار

* عشق سال‌های وبا

* ژنرال در هزارتوی خود

*خاطرات دلبرکان غمگین من

  • مهدی بخشنده
۲۲
مهر

معرفی کتاب

 

 

نام کتاب: شاهزاده و گدا

نویسنده: مارک تواین

مترجم: محمد قاضی

گونه: ادبیات داستانی

 

خلاصه داستان کتاب:

داستان کتاب در مورد تام پسر فقیر و ادوارد شاهزاده است که به دلیل تشابه ظاهری درگیر ماجرای جدیدی میشوند و باعث میشود این دو زندگی جدیدی را تجربه کنند.

 

از متن کتاب:

در شهر کهن سال لندن،در یکی از روزهای پاییز و در ربع قرن شانزدهم،در خانواده فقیری موسوم به کانتی پسری به جهان آمد که پدر و مادرش خواستار آمدن او نبودند.در همان روز نوزاد انگلیسی دیگری از خانواده ثروتمندی موسوم به تودور پا به عرصه وجود نهاد که پدر و مادرش قلبا خواستار او بودند.تمام مردم انگلستان....

 

 

 

  • مهدی بخشنده
۲۲
مهر

چرا کتاب نمی خوانیم؟

 

جواب شما به این سوال چیست؟

چرا کتاب نمیخوانیم؟

چرا سرانه مطالعه در کشور ما بسیار محدود و پایین است؟

چرا به کتاب به چشم یک متن طولانی حوصله سر بر نگاه میکتیم؟

چرا حتی در فضای مجازی هم حوصله ی خواندن متن های طولانی را نداریم؟

بخش عمده ی این موضوع به نحوه سیستم آموزشی ما از کودکی تا بزرگسالی برمیگردد.

 

آیا در کودکی پدر و مادر خود را در حال مطالعه دیده اید؟

حقیقت این است که اکثر پدر و مادر ها به جای آموزش فرهنگ کتاب خوانی بیشتر سعی کرده اند بچه ها را با تلویزیون سرگرم کنند،طبیعی است کودک از والدین خود الگو میگیرد،چطور میشود انتظار داشت فردی کتابخوان شود وقتی در طفولیت حتی یکبار هم والدین خود را در حال کتاب خواندن ندیده؟

 

کمی جلوتر برویم

نظام آموزشی ما مطالعه محور نیست،یعنی دانش آموزان صرفا برای بدست آوردن نمره به مطالعه کتاب می پردازند،در مدارس هم ساعات خاصی برای مطالعه غیر درسی وجود ندارد،البته که ساعاتی به نام زنگ پرورشی و مطالعه در برخی مقاطع وجود دارد ولی متاسفانه فقط اسم درس مطالعه است،در حالی که تقریبا میتوان گفت هیچ برنامه خاصی در اکثرس مدارس برای ساعات مطالعه در نظر گرفته نمیشود.

 

از دست این فضای مجازی

بسیاری از ما گشت و گذار میان مطالب فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را مطالعه می پنداریم.میانگین استفاده از فضای مجازی بین ما ایرانی سه ساعت بیشتر از میانگین جهانی است،این آمار نشان میدهد تقریبا ما اکثر اوقات بیکاری خودمان را در فضای مجازی میگذرانیم و جالب اینکه خیلی ها تصور میکنند نگاه کردن به عکس ها و خواندن اخبار و اتفاق های جهان در تلفن همراه مطالعه نام دارد،باید بگویم اصلا اینطور نیست.

 

چرا مطالعه کنیم وقتی نیازی به مطالعه نمیبینیم!

نیاز یعنی چه؟

ما برای زنده ماندن نیاز به آب و غذا داریم،این حس نیاز است که ما را به غذا خوردن وا میدارد،حال چگونه کتاب بخوانیم وقتی نیازی به استفاده از کتاب در خود نمیبینیم؟

در جامعه ما تفاوت چندانی میان فردی که کتاب میخواند و شخصی که اصلا کتاب نمیخواند وجود ندارد،این عدم نیاز موجب میشود که به سمت مطالعه نمیرویم و به اصطلاح نیازی نداریم کتاب بخوانیم.

 

عادت کردن همیشه بد نیست

بعد از نیاز ما همچنین باید عادت کنیم به اتفاق ها و کارهای خوب،یکی از کارهای بسیار خوب و مفید عادت کردن به کتاب و کتابخوانی است.

 

 

 

  • مهدی بخشنده